کد مطلب:254016 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

روش قصه و داستان گویی
تاریخ و سرگذشت گذشتگان و امت های سابق و به ویژه انبیای الهی، در واقع طریقه زندگی و روش صحیح آن را بیان می كند. امام هادی (ع) با نقل داستان ها و سرگذشت امت ها و پیامبران الهی می كوشید تا به انسان ها بفهماند كه چه كاری درست و چه رفتاری ناپسند است و توجه دهد كه كدام یك از امت های پیشین، راه حق و درستی را به نیك بختی طی كردند و كدام یك در اثر گناه و سرپیچی از دستورهای فرستادگان الهی، دچار عذاب و عقوبت الهی شدند و این روش خود وسیله عبرت و آگاهی انسان است. داستان و قصّه اثر تربیتی عجیبی روی كودكان و افراد می گذارد و روح انسان به گونه ای است كه به خوبی داستان را می پسندد و از آن تأثیر می پذیرد. امام هادی (ع) مانند قرآن كریم از این شیوه تربیتی استفاده فراوان می كرد. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از امام هادی (ع) نقل می كند كه حضرت فرمود:

«اِنما اتخَذَ الله عَزََّوَجَلَ اِبراهیمَ خلیلاً لِكَثرةِ صلاته علی محمد وَ اَهلَ بیته(ع)...؛ [1] همانا خداوند سبحان، ابراهیم (ع) را خلیل خود گرفت؛ زیرا بر محمد و آل او بسیار صلوات می فرستاد.»

و یا در روایت دیگر چنین آمده است كه:

«عن أیوب نوح قال قال لی ابوالحسن العسكری(ع) وَ انا واقِفٌ بَینَ یَدیهِ بالمدینه ابتداءً مِن غیر مسألَة: یا اَیوبُ، انّهَ ما نَبّأَ الله مِنْ نَبیّ الاّ بَعدِ اَنْ یَاخُذَ علیه ثلاث خِصالِ: شَهادةُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ وَ خلعُ الأندادِ مِن دُونِ اللهِ و اَنَّ لله اَلمشیئةَ یُقدِّمُ مایشاءُ وَ یُؤخِّرَ مایشاءُ اما انّه اذا جَرَیَ الاختلافُ بَینهم لَمْ یَزَلَ الاختلافُ بینهم إلی أن یَقوُمَ صاحبُ هذا الامر...؛ [2] ایوب بن نوح می گوید: در مدینه در محضر امام هادی(ع) ایستاده بودم. او ابتدا بدون هیچ پرسشی از جانب من فرمود: ای ایوب! خدا هیچ پیامبری را پیامبر نگرداند، مگر آنكه از او بر سه ویژگی پیمان گرفت: گواهی دادن بر اینكه هیچ معبود بحقّی جز خدا نیست، و نفی شریك و همانند كه جز خداست، و اینكه مشیّت از آن خداست، هر چه بخواهد، پیش می اندازد یا مؤخر می كند. آگاه باش! چون دودستگی میان این مردم افتاد، دیگر این (اختلاف) پیوسته وجود دارد تا صاحب این امر (حضرت مهدی عج) ظهور كند».

امام هادی(ع) برای متذكّر ساختن افراد، داستان نجوای حضرت موسی(ع) را با خدا بیان می فرماید:«چون خدای سبحان با موسی بن عمران سخن گفت، موسی(ع) پرسید: خدایا! پاداش كسی كه بر رسالت پیامبری و كلیم بودن من گواهی دهد، چیست؟ خدا فرمود: ای موسی! فرشتگان من نزدش آیند و به بهشت بشارت دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش كسی كه در پیشگاهت به نماز ایستد چیست؟ فرمود: ای موسی! من در ركوع و سجود و قیام و قعودش بر فرشتگان مباهات كنم و هر كه را بر فرشتگان مباهات كنم، كیفر نمی دهم.

موسی گفت: خدایا! پاداش كسی كه برای رضای تو بینوایی را خوراك دهد، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت كه همه حاضرند، فرمان دهم او را آزاد شده آتش قرار دهند. موسی گفت: خدایا! پاداش كسی كه صله رحم كند، چیست؟ فرمود: ای موسی! اجلش را عقب می افكنم و جان دادنش را آسان كنم و فرشتگان بهشت ندایش كنند: به سوی ما بیا و از هر دری خواهی وارد شو. موسی گفت: خدایا! پاداش كسی كه مردم را آزار ندهد و به آنان خیر رساند، چیست؟ فرمود: ای موسی! روز قیامت، سایه عرش خود را بر او می افكنم و در پناه خود قرارش می دهم. موسی گفت: خدایا! پاداش كسی كه در راه تو بر آزار مردم صبر كند، چیست؟ فرمود: ای موسی! از هول و هراس قیامت، نجاتش می دهم....». [3] .


[1] علل الشرائع، ج 34، ح 3؛ بحارالانوار، ج 12، ص4،ح 9.

[2] بحارالانوار، ج 4، ص 118، ح 51.

[3] همان، ج 96، ص 383، ح 46.